در تئاتر، «خدای کشتار» را انتخاب کرده و در سینما، «چارچنگولی» را. هردو فضای کمدی دارند اما نوع بازی در دو کار به قدری متفاوت است که سؤال برانگیز میشود دلیل این همه تفاوت. او که تجربه بازی در تئاترهای «قدم زدن روی ابرها»، «پنجرهها»، «تنهایی پرهیاهو» و «پیش از ناشتایی» را دارد، بازی در تئاتر «خدای کشتار» را هم به پرونده کاری خودش در عرصه تئاتر اضافه کرده است.
- خانم رهنما نگران نیستید که متهم شوید بازی در هر نقشی را میپذیرید؟
قبول ندارم. عملا پیشنهادهای زیادی برای ایفای نقشهای کمدی دارم. شاید یک بخشی از آن مربوط به زحمتهایی باشد که برای بهاره رهنما شدن کشیده باشم، اما علت اصلی این موضوع ایناست که ما در این سن و سال کمدین سینمای زن کم داریم. تعداد بازیگران کمدی زن کم است و از طرفی هم این مدت سینمای کمدی رونق دارد.
حرف شما را بهعنوان یک نظر میشنوم و نسبت به آن گارد ندارم اما متهم به این نیستم که هر کاری را میپذیرم. برای اینکه در دورانی من بهشدت کم کار شدم و انتخاب کردم که مثلا بروم دانشگاه حقوق بخوانم تا کاری غیر از بازیگری را یاد بگیرم.
- اما در این مدت پرکار بودید؟
این را قبول دارم. من بعد از سریال «زیرزمین» پرکار شدم. مهمترین دلیلاش ایناست که زمانی که من شروع کردم به بازی کردن در نقشهای کمدی، سینما و تلویزیون هم به کارهای کمدی رغبت نشان دادند.
- چرا انتخابهایتان را گزیده نکردید؟
واقعا من گزیده کار کردم و این نقشها را از بین کارهای دیگر انتخاب کردم. برخلاف ظاهرم که بهنظر شلوغ و پرهیاهو است، اما برای زندگیام برنامهریزی دارم، به همین خاطر هر کاری که کردهام با برنامهریزی بوده است. حتی برای بازی در مجموعه «مامور بدرقه» که مردم بازی من را در این کار دوست نداشتند هم دلیل داشتم. شاید به همین دلیل برای انتخابهایی که در زندگی و کارم داشتهام پشیمان نیستم.
- حتی بازی در فیلم «چارچنگولی» را دوست دارید؟
هنوز این فیلم را ندیدهام اما نظرم را نسبت به دوران قبل از ساخت میگویم؛ این نقش را دوست ندارم، اما به انتخابم برنمیگردد. اعتقاد دارم که حضور بازیگر جدای از اینکه سوپراستار باشد یا نباشد با بازی خوبش میتواند به فروش فیلم کمک کند.
سوای اینکه در فیلم «گاوخونی» هم بازی کردم که تعداد محدودی مخاطب داشت طرفدار این هستم که باید چرخ سینما با فیلمهای خوب کمدی مثل «نان، عشق و موتور 1000» بچرخد.
- «چارچنگولی» هم میفروشد اما به چه قیمتی؟
در مورد این فیلم باید بگویم که یک کار کمدی خوب به من پیشنهاد شد که المانهای خوبی برای پرفروش شدن داشت، نقش بالفطره بامزه و متفاوتی هم بود. جدا از این سعید سهیلی فیلمساز خوبی است اما زمانی که فیلمبرداری شروع شد، لحنی از طرف کارگردان به فیلم اضافه شد که با سلیقه من متفاوت بود. این اتفاقاتی است که در طول ساخت افتاد. در طول 18 سالی که به کار بازیگری میپردازم، خیلی خوب است که میتوانم بگویم که فقط 2یا 3 کارم را دوست ندارم.
- چه زمانی متوجه تفاوت فیلمنامه با لحن کارگردان شدید؟
زمانی متوجه شدم این لحن با سلیقه من متفاوت است که فیلمبرداری شروع شده بود و نمیشد که کار را رها کنم. از طرف دیگر سعید سهیلی ایدئولوژی خودش را دارد و فیلمسازی است که دقیقا میداند میخواهد چه کار کند و با انتخاب این کار را کرده است، میبینید که فیلمش هم دارد میفروشد. اما ترجیح میدهم که اگر در فیلم کمدی پرفروشی بازی میکنم کاری باشد که حرفی برای گفتن داشته باشد کما اینکه تئاتر
«خدای کشتار» خیلی میفروشد و فیلم «نان، عشق و موتور 1000» هم در دوران خودش خیلی فروخت.
- قبول دارم که برای هر کاری که انتخاب کردید پشتوانهای دارید. اما چرا پشت این کارها با توجه به تجربه 18 ساله بازیگریتان شناخت نیست؟ چرا انتخابهایتان را متکی بر شناخت نمیکنید؟
نسبت به کارگردانها؟
- هم کارگردان و هم گروه سازنده.
سعی کردم که این کار را انجام بدهم. اما اگر اتفاق نیفتاده است، حاصل ایناست که هر کسی در زندگیاش نسبت به شناخت آدمها و دیدگاهشان اشتباه میکند. از طرف دیگر فکر میکنم که آدم تاثیرگذاری هستم و میتوانم روی آدمها تاثیر بگذارم. کارگردان را بهعنوان یک آدم مولف قبول دارم، اما نکاتی که مربوط بهخودم هست را به بازیام اضافه میکنم. همیشه میگویم که خودم را در نقش جاری میکنم نه نقش را در خودم. اما هر آدمی ممکن است که در مورد تفکر کارگردان، نوع فیلمسازی و دیدگاهش اشتباه بکند. یا برعکس هم این اتفاق افتاده است که من کاری را با دلهره پذیرفتهام اما بعد دیدهام که اشتباه کردهام. سر کار «زیرزمین» هیچ شناختی نسبت به علیرضا افخمی نداشتم، اما در طول کار با کارگردانی کار کردم که ذهن باز و تفکر داشت. در حوزه کاری ما و هنر، آدمها با کارهایشان و خودشان خیلی تفاوت دارند. در طول 18سال کار حتما از این دست اتفاقات میافتد.
- از این سالها راضی هستید؟
اتفاقات خوبی در این چند سال دارد میافتد. توقع از خودم خیلی کمتر از این بود اما سعی کردم که با تلاش سطح کارم را بالا بکشم؛ مثل بازی در این تئاتر و یا فیلم «دایره زنگی». به همین دلیل با نظر شما موافقم که باید حضورم را محدودتر کنم به کارهایی که میتوانم موفقتر باشم، چون سالهای پرکاری، هم بهدلیل مالی و هم اینکه مردم مرا بشناسند، برایم گذشته است.
- بیایید به نقش آنت در تئاتر «خدای کشتار» بپردازیم. زمانی که نمایشنامه را خواندید چه احساسی به این نقش داشتید؟
کارگردان، علیرضا کوشک جلالی، در ایران مستقر نیست برای همین بازیگران را خیلی نمیشناسد. لیست بازیگرانی که اسم من هم در آن بود به ایشان داده شد. در نمایشنامه زوجهای نمایشنامه سنهای بالایی دارند. زمانی که ما هم او را دیدیم اولین چیزی که به من گفت این بود که تو از سن خودت هم کمتر هستی، من نیاز به بازیگری دارم که اگر 35ساله است بیشتر هم بهنظر بیاید. به او گفتم که در ایران برای یک زن 35 ساله بچه 8 یا 9 ساله داشتن دیر است.
- یعنی نمایشنامه را ایرانی نگاه کردید؟
مخالف این هستم که میگویند مواظب باش که متن ایرانی نشود. زمانی که دارید یک کار فرهنگی را اجرا میکنید باید اصول و چارچوبش را حفظ کنید. اما ناگزیرید که بهعنوان یک آدم ایرانی دغدغههای فرهنگی یا مسائل ایرانی را در کار جاری کنید.
- و انتخاب شدید برای این نقش؟
به من گفتند که اجازه بدهید که فکر کنم. با الهام پاوهنژاد و کاظم هژیرآزاد به یک نتایجی رسیدند. 2 روز تمرین کردند و بعد با من تماس گرفتند و گفتند که متن را بخوان.
زمانی که متن را خواندم به آقای جلالی گفتم که بدون هیچ دلیلی و خیلی غریزی دوست دارم که نقش آنت را بازی کنم. یک دلیلش بهخاطر شخصیت آنت در کتاب «جان شیفته» بود که در نوجوانی خوانده بودم و ارتباطی که با پدرم سر این کتاب داشتم. برایم این شخصیت آشنا بود. از طرف دیگر پروسه بالا آوردن آنت در نمایش برایم سؤالبرانگیز بود که چطور میتوان آن را بازی کرد. همچنین رگههای طبیعی نقش بسیار زیاد بود. زمانی که قرار شد به سرکار بیایم از علیرضا کوشک جلالی پرسیدم که خودتان کدام نقش را پیشنهاد میدهید. گفت که من معمولا بازیگر را برای انتخاب نقش آزاد میگذارم.
- تمرینات چطور بود؟
سیستم کارگردانی او بسیار متفاوت است. تمرینها بسیار فشرده بود، برخلاف تمریناتی که در اینجا داریم و زمانهای زیادی را از دست میدهیم. نکته جالب اینجا بود که تا آخرین لحظه هر کاری که میکردم آقای جلالی میگفتند که من راضی نیستم. هر کاری که میکردم میگفت که نقش در نیامده است. برای صحنه بالاآوردن و یا انداختن موبایل در سطل هر کاری که بلد بودم ،کردم. تنها شب اول اجرا به من گفت همان آنتی شد که من میخواستم!
- تصویر شما از آنت متن چقدر با آنت کارگردان متفاوت بود؟
کارگردان به من گفت اگر جای تو با الهام پاوهنژاد عوض میشد و یا یک بازیگر دیگر این نقش را بازی میکرد در نقش اتفاقات دیگری میافتاد. سبک علیرضا کوشک جلالی در کارگردانی این است که براساس خصوصیات بازیگر شخصیت نمایشی را میسازد.
- چقدر خودتان تاثیرگذار بودید؟
لباس، نوع زیورآلات و یکسری از چیزهایش مال من است اما پشتش تحلیل وجود دارد. فکر کنم بعد از 18سال کارکردن در این حوزه، آدم اجازه داشته باشد که این حرفها را بزند؛ من برای هر شخصیتی که بازی میکنم یک شناسنامه میسازم. جلالی به من گفت که هر چیزی که میشود در بازی نباشد حذف کن.
من برای لباسم با طراح لباس صحبت کردم. بهنظرم آنت زن تنهایی است، برای همین هم بهخودش خیلی زیورآلات آویزان کرده است یا با دیدن شیرینی خیلی ذوق میکند چراکه بهدلیل همین تنهایی به خوردن پناه برده است. در این سن و سال دیگر نمیخواهم زیبا و شگفتانگیز باشم. اگر بودم قطعا بازی در این نقش را قبول نمیکردم که دوسوم از نقشش تف و بالا آوردن است که باعث میشود از نیمههای نمایش آراستگیاش در نقش از بین برود.منظورم ایناست آنتی که شما میبینید پشت تمام کارهایش تحلیل و فکر بوده است.
- این کاملا پیداست. ریزهکاریهایی که در بازی شماست با دیالوگ هماهنگ است. میخواهم بدانم که اینها ثابت شده است یا هرشب بنا به مقتضیات تغییر میکند؟
کارگردان نمایش در حال حاضر بنا به دلایل شخصی در ایران نیست؛ به همین دلیل ما کار را همان طوری که خودشان بودند اجرا میکنیم. ممکن است که در کارهای دیگری که بازی میکنم به نقشم زیاد یا از آن کم کنم اما در اینجا این کار را نه من و نه هیچ کس دیگر انجام نمیدهد. از آنجایی که ایشان خیلی دقیق راهنمایی کردند و لایههایی که از نقش میخواستند را بیرون کشیدند و انتخاب کردند به همین دلیل بازیها ثابت شده است.
من بر روی صدایم بسیار کار کردهام . مدتی با گلاب آدینه کار تئاتر کردم و در این مدت روی صدایم به شدت کار کردم اما سر این تئاتر به دلیل نگرانیای که داشتم صدایم گرفت و تا مدتی صدایم برنگشت. الهام پاوهنژاد بازیگر مقابل بسیار خوبی است. کمکهای بسیار زیادی به من کرد تا من توانستم صدایم را برگردانم.
- ما همیشه شما را در نقش خانمهای مرتب و شیک دیدهایم اما در این نقش با اینکه خیلی شیک هستید، بهدلیل بالا آوردنهای مکرر این کلیشه در شما میشکند.
آقای جلالی به من گفت به دلیل کوچکی سالن و شکل صورت من هر حرکت کوچک من میتواند اغراقشده برای تماشاگر نشان داده شود؛ به همین دلیل او از من خواست که در لحظاتی فقط گوش کنم و حسم را نشان بدهم. این حرف شما درست است؛ یکی از دلایلی که بازی در این نقش را پذیرفتم این بود که میخواستم ترسم از بازی در این نقش کثیف و خاک توسر بریزد. ابتدا شدت عمل بالا آوردن خیلی زیاد بود. ما چیزهای مختلفی مثل سوپ ، شیر و ... را امتحان کردیم اما بهدلیل نوع و نگرش مردم و فرهنگی که داریم و همچنین کوچکی سالن سایه به استفاده از آب رسیدیم. اما آقای جلالی خواست که حس واقعی بالا آوردن باشد. برای کارگردان حس کار مهمتر است. شاید آنت به شوهرش نگفته باشد که حالم از این زندگی به هم میخورد.
- شاید هم بارها گفتند اما نه جلوی غریبهها.
درست است. به خاطر همین همهشان میگویند که امروز بدترین روز زندگیشان است.
- بازیگرانی که در سینما بازی میکنند تئاتر برایشان حکم پروبال دادن به حسشان را دارد. برای بازیگر تئاتر تدوام حس مهم است اما در این تئاتر، حسها مداوم شکسته میشود.
سعی کردم که همزمان تئاتر بازی کنم. برایم بازی در تئاتر مثل یک ورکشاپ است.
در تئاتر باتری من پر میشود تا بتوانم در سینما و تلویزیون بازی کنم. برای اولین بار در تئاتر «خدای کشتار»
پوست انداختن را تجربه کردم. منتقدان خارجی این نمایشنامه را به رینگ بوکس تشبیه کردهاند چرا که دارید میزنید بعد یک ضربه میخورید و دوباره یک ضربه میزنید و... . برای خودم این نکته جذاب بود که بتوانم سرعت تغییر حسهایم را بالا ببرم. تنها مشکلی که در این نقش دارم ایناست که خودم و حس را در نمایش جاری میکنم و این مرا اذیت میکند. باور کنید بعد از پایان نمایش تا پاسی از شب حس آنت با من است.
نقش را دوست دارم اما برایم فاصله گرفتن از نقش سخت است. شاید این نمایش باعث شود که بتوانم از نقش فاصله بگیرم.